دسته‌بندی نشده

دنیای فروشندگان فقیر(۲)

 

 

امروز هوس کردم برم بیرون یه چرخی بزنم اما دیدم  بیرون نمی شود رفت.

چون هوا بس ناخوانمردانه آلوده اس

گفتم بزار یک چرخی در فضای اینستاگرام بزنم که دیدم  زنگ خونه به صدا در اومد پشت آیفون که قرار گرفتم دیدم بسته ای را که سفارش داده بودم را پیک آورده خیلی خوشحال شدم حتما تجربه من را داشتید که منتظر نامه یا بسته ای بودید و وقتی بسته به دست تون رسیده کلی ذوق مرگ شدید.

نسل ماها که چند تا پیراهن از شما بیشتر پاره کردیم از این اتفاق ها دیگه فراوان داریم شاید نشه همه را آورد  ولی فت و فراوان از این خاطرات داریم.

خصوصا زمان جنگ که دیگه این پستچی ها برای ما از پیامبران بودند. صدای موتورشون که می اومد نمی دونستیم چطور در حیاط را باز کنیم که نامه را از دست شون بگیریم.

برای من که یک روز درمیان پستچی پشت در خونه مون بود. با خوشحالی من خوشحال و با ناراحتی من غمگین میشد.

نمی دونی؟ چه روزای بود

بعضی مواقع می گفت: دلم نمیآد وقتی نامه نداری بیام توی کوچه تون چون می دونم با صدای موتورم تو پشت دری برای همین بعضی مواقع که همسایه ها نامه دارند موتور را همون اول کوچه خاموش می کنم و پیاده نامه را می رسونم دست صاحبش، چون می دونم تو منتظری

خلاصه این آقا پیکی ما هم اومد خواستم برم بیرون که پسر همسایه گفت من دارم میرم پایین بسته را براتون میارم بالا شما پایین نرید با این کمر دردتان

خلاصه رفت و تحویل گرفت و دستش درد نکنه برام تا بالا آورد.

بسته را ضدعفونی و بازش کردم. آقا جونم براتون بگه با چشمانم صحنه ای دیدم که باورتون نمیشه، اولا اون سایزی که می خواستم که نبود بعدش هم رنگی هم که انتخاب کرده بودم نبود همچین خورد توی ذوقم که فقط خدا می داند و بس

با اینکه مطمئن بودم که این اصلا سایزم نیست باز گفتم شاید خطای چشمی باشه اما وقتی پوشیدم یک نفر دیگه هم جا می شد.

نمی دونید فقط کسی که تجربه خرید اینترنتی داشته باشه می فهمه من چی میگم

اصلا قابل قبول نبود رنگ لباس را هم که نگو دوخت که افتضاح نمی دونم چی بگم اون چیزی که دیده بودم و اون چیزی که الان ارسال شده بود از زمین تا آسمون فاصله بود گفتم بابا این دیگه چه خریدیه!!!!!

فورا زنگ زدم به اون شماره ای که درخواست کرده بودم، جواب نداد. پیام فرستادم.

دلم برای پولی که داده بودم که تا همین چند سال پیش می تونست با این مبلغ چه کارها کرد حالا من برای یک دست لباس ورزشی این طور داغون این مبلغ را داده بودم.

و بدتر از همه که اون چیزی که تصور هم می کردم نبود.

پیام هام سین شد؛ اما جواب داده نشد.

براش پیام دادم که لطفا جواب بدید، اما جواب نداد.

نمی دونم؟ چرا حالم خیلی خراب شد.

با اینکه چند ساله کار فروش اینترنتی انجام میدم.

از اینکه جواب نداد رنجیدم به ساعت و زمان توجه کردم دیدم زمان کاری هست اما بازم پیامم سین شد و اما بازم جواب نداد.

پیام های خودم را چک کردم مدلی را که خواسته بودم و اندازه ای که داده بودم و باز هم نمونه پست را چک کردم اما یک چیز را چک نکردم و اون این بود که بازگشت وجه نداشت.

اما چیزی که بود بسته ارسالی سنجیتی با چیزی که من خرید کرده بودم نداشت. احساس فرد مغموم و شکست خورده ای را داشتم تجربه می کردم. این اصلا اون چیزی نبود که خواسته باشم بپوشم چون با اون چیزی که خواسته بودم فاصله داشت.

دردسرتون ندهم بعد از دو روز ادمین پاسخ داد. با یک عالمه پیگیری و چیزی که گفت: این بود سایز تغییر نمی کنه  فقط چون رنگ اشتباه است ما تغییرش می دهیم در مورد پارچه هم هیچی

ازش خواستم که می خواهم تماس تلفنی داشته باشم که با اصرار زیاد موافقت کرد. در تماس تلفنی من با مجموعه های که کار کرده بودم و خرید انجام داده بودم و از آنها رضایت داشتم گفتم و ایشون هم کلی از آنها بد گفت و از خود و مجموعه اش تعریف کرد.

نکته جالب اینکه اجازه نمی داد که من حرفم را تموم کنم یا اینکه توضیح دهم احساس کردم این صحبت راه به جایی ندارد و این آخرین باری هست که من از ایشون خرید می کنم چون به شدت از روند کارشون ناراحت شدم. برای من پذیرش اینکه تا این حد برای مشتری خود احترام قائل نباشی سخت بود چون نگاه من به فروش نگاه مشتری مدارنه است و نمی تونم قبول کنم که یک فروشنده اینقدر کسی را که سرمایه اش را در اختیار شما قرار می دهد را نادیده بگیری و مدام از خودت تعریف کنی و قبول نکنی که این اشتباه هست.

این ماجرا به من درس بزرگی داد اینکه هرگز و هرگز با هر فروشگاه اینترنتی کار نکنم. و حتما قبل از خرید اطلاعاتی از کار فروشگاه اینترنتی کسب کنم. و همیشه حواسم به فروشنده های فقیر باشد که این ها اجازه حرف زدن به مشتری نمی دهند و و اصولا مشتری مداری را بلد نیستند.

دومین ویژگی فروشنده فقیر این است که اجازه حرف زدن به مشتری نمی دهد.

 

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.