دسته‌بندی نشده

تو زندگیت را باختی!!

چند وقت قبل با دوستی صحبت می کردم احساس کردم، حرفی در دلش هست که نمی تونه بازگو کنه. چشمان آهویی و میشی رنگ ش حالا دیگه کاملا عسلی شده بود چون بعضی از مواقع آبکی می شد و رنگش به عسلی گرایش بیشتری نشان می داد.

خیلی سعی کردم خوددار باشم و حرفی نزنم اما نشد، که نشد. نگاهش کردم و بهش گفتم:

چیزی در دلت هست که نمی تونی بگی اگر من را امین می دونی برام حرف بزن، احساس می کنم که حرفی داری؟

با خنده ای بلند و کاملا مصنوعی پاسخ داد: نه بابا، حرفی ندارم منو که می شناسی همیشه اشگم دم مشکمه و زود به گریه می افتم.

خندیدم و گفتم: دیگه منو که نباید سیاه کنی، من خودم زغال فروش قهاری هستم.

بگو ببینم این چشمان زیبات به من چی می خواد بگه. چون چشمانت یک چیز میگه، لبات چیز دیگه ؟

به خودم گفتم: دختر چی کارش داری؟ اما واقعا دیگه دوست داشتم بدونم چی شده؟عجیب سلولهای خاکستری ام به جنب و جوش افتاده بود و مدام در ذهنم دنبال علت این چشمان آبکی بودم.

چند لحظه سکوت کرد و من هم مثل مسجمه شدم و نگاهم روی لب های دوستم ماسیده بود. و من منتظر کلامش بودم.

یه حرفی بهت می زنم دوست دارم به زبون خودت به دوست مشترک مون بگی

چون خودم نمی تونم، برای من این حرف خیلی سنگین اومد.

نگاهش کردم گفتم: کدوم حرف از چی حرف میزنی

گفت: چند روز پیش رفتم پهلوی دوست مشترک مون و از هر دری حرفی و سخنی با هم زدیم. لابلای حرفام من هم از مشکلی که داشتم. گفتم اون هم شنید و بعد با لحن خاص و خیلی جدی و با قدرت به من گفت:

با این کارات تو همه زندگیت را باختی ، تو یه بازنده هستی، یه بازنده این را بدون که در شطرنج زندگی تویی ای که مات شدی ، مات مات

من همینطور نگاهش کردم و از چهار گوشه چشمانم اشگ می ریخت بدون اینکه بتونم کنترلی داشته باشم. باور کن، نمی خواستم اشگ بریزم.

اما مگه می شد کنترل کنم در سکوت و آرامش،. بدون اینکه جواب بدم و حتی بتونم حرفی بزنم که از خودم و عملکردم دفاع کنم در سکوت کامل نگاهش کردم و او فقط نگاهم کردم و من بدون خداحافظی ازش جدا شدم.

حالا هم که حرف می زد صورت زیبا و دوست داشتنی اش سرخ سرخ شده بود و چشمانش هم از هر وقتی عسلی تر و زیباتر

دوست نداشتم در مورد مشکلش و درد دلی که کرده بود بدونم.

اما فقط دوست داشتم به دوست مشترک مان بگویم قدرت کلمات را دست کم نگیر!!

این حرف سنگینی هست که به طرف مقابلت بگویی، باختن زندگی برای یک زن یعنی تموم شدن، یعنی نابودی

کاش می تونستیم بفهمیم که هرکسی نمیتونه برای همه یه نسخه بپیچه و با کلمات نابودگرش با روح و روان یک نفر بازی کنه.

بعد به خودم گفتم چقدر ما آدما راحت می تونیم، قضاوت کنیم و در مورد باختن یانباختن زندگی فرد دیگری نظر بدیم اینم با این قاطعیت

من حتی بعید می دونم بهترین روانشناسان و مشاوران هم بتونند با این قاطعیت و با این کلام به مراجع خود این حرف را بزنند.

پس لطفا لطفا، مراقب حرفی که از دهان مان خارج می شود، و همچنین به لحن و کلام خود توجه کنیم. بعضی مواقع کلام ما خیلی آزاردهنده می شود.

شما هم این تجربه را داشتید؟

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.